عکس تبلیغاتی
برای نخستین بار بر روی دیوار غارها نمایان شد! از همان آن زمان که انسان
به ارتباط اندیشید، و این اندیشه نخستین گام در هنر تبلیغات بود.
انسان های نخستین با نقاشی بر پیکر دیوارها، منظور و هدف خود را به زیبایی و
شکوهمندی بیان می کردند. با خلق صحنه های جذابی از شکار، نوع همزیستی،
تصاویری از اشیا پیرامونشان، تجمع ها و خانواده ها را به تصویر کشیدند و بی
آنکه کلامی گفته باشند یا کلمه ای نوشته باشند، ما را به کشف سبک زندگی و
تجسم حقایق اجدادمان رهنمون ساخته اند.
با پیشرفت صنعت عکاسی
و با راه یابی دوربین های تک لنزی اولیه به بازار، عکاسی به هنری ارزانتر و
قابل دسترس تر تبدیل شد و در این مسیر، راه پر فراز و نشیبی را تا به
امروز پیموده است. عکس های بجای مانده از جنگ های جهانی، کارگران و
صنعتگران پیشین و بسیاری عکس های قدیمی، خود تابلوی بزرگیست برای تبلیغات.
شاید این تصاویر هر یک نخستین عکس تبلیغاتی انسان در عصر حاضرند. تبلیغاتی
اگرچه گاهی تلخ و شیرین، تبلیغاتی علیه جنگ، تبلیغاتی از آغاز صنایع و
تکنولوژی های نو، و در این راه، حق عکاسان بیشماری بر گردن ما است. چه
بسیار عکاسانی که در این راه جان خود را از دست داده اند تا هنر عکاسی را
به هنری پایدار بدل کنند. درست است عکس های بجا مانده از آنان هرگز با نام و
هدف عکاسی صنعتی یا عکاسی تبلیغاتی
ثبت نشده بود، اما هرگز نمی توان تاثیر بسزای آن ها را در شکل گیری عکاسی
تبلیغاتی انکار کرد. این عکس ها چنان در جوامع و محافل ی و اقتصادی آن
زمان اثر گذار بود که شاید بتوان نطفه پیشرفت تکنولوژی با دوری از جنگ را
در پام های آن عکاسن جستجو کرد.
اما عکاسی تبلیغاتی به شکل شناخته شده امروز را می توان کودک جنگ نامید و
دوران رشد و شکوفایی اش را پس از جنگ جهانی دوم دانست. پس از پایان جنگ
جهانی دوم، اروپای ویران شده با مشکلی جدی مواجه بود و آن نیز رکود بازار
تولید بود. کارخانجات یا تخریب شده بودند یا تعطیل و یا تبدیل به کارخانجات
ادوات جنگی. پس از جنگ نیاز مردم اروپا به تامین مایحتاج زندگی معذلی بی
سابقه بود، گویا بشر به دوران پارینه سنگی باز گشته و مجبور به از نوع آغاز
کردن بود. این آشفتگی به بازار مناسبی برای اجناس و کارخانجات آمریکایی
مبدل گشت که با عرضه سراسری محصولاتشان به اروپا راه را برای تبلیغات وسیع
صنعتی باز کنند. در این میان عکاسی که هنری نوپا بود به هنر نخست آن روزگار
تبدیل شد و ققنوسی به نام عکاسی تبلیغاتی از خاکستر خرابه های اروپا سر
برآورد. محصولات آمریکایی با زرق و برقی خیره کننده توسط عکس تبلیغاتی خود
یکی پس از دیگری رو نمایی می شدند و با رنگ لعابی چشم نواز مناظر خاکستری
شهرهای ویران شده را می آراستند. اواسط دهه چهل میلادی ( بین سال های ۱۹۴۰
تا ۱۹۵۰ ) را که دوران مجله و چاپ گلاسه های رنگی می دانند، سال های موفقی
برای چاپ عکس های تبلیغاتی رنگارنگ در مجلات و پوسترها بود و این تصاویر
زیبا با تازگی خود رونقی خاص بر کسب و کارها داده بود.
در آن سالها چهره ها و مدیران هنری بسیاری در این زمینه پیشرو بودند که یکی
از آنان مردی به نام ویلیام برن باخ بود. او بر این عقیده بود که تبلیغات
به معنای متقاعدکنندگی است و این متقاعد کنندگی نه یک علم، بلکه هنری است
ناب. والتر نورنبرگ که او را نیز از بزرگان و پیشروترین عکاسان تبلیغاتی
تاریخ میدانند، عکس تبلیغاتی را بدون ایده عکسی ساده می پنداشت و معتقد
بود که عکس تبلیغاتی می بایست یک ایده را چنان ترجه کند که به صورت ملموس
برای بیننده آشکار شود و نشان دهنده موضوع و هدف سوژه مورد فروش باشد.
تصاویر، بی آنکه کلمه یا جمله ای آن ها را احاطه کند، بهترین و گویاترین
نوع از ایجاد ارتباط اند. در زندگی انسان امروز، وقت کم و حوصله نیز نایاب
است. نوشتار به تنهایی، دیگر توان جذب مخاطب را نداشته و این وظیفه بر عهده
تصاویر است که بیننده را سر ذوق آورده و او را مجذوب هدف کند و شاید بتوان
گفت که همین امر، رسالت عکس تبلیغاتی و در کل هنر تبلیغات در هزاره سوم
است.
در دنیای امروز که فرصت مطالعه کم و حوصله ها بسیار کوتاه است، رسانیدن
مفهوم و مقصودی، آن هم تبلیغاتی، تنها توسط نوشتار، فکر سنجیده ای نیست و
اینگونه به نظر می رسد که عکاسی تبلیغاتی در این شرایط، ایده بهتری است، تا
یک پیام تبلیغاتی توسط یک عکس تبلیغاتی موفق در زمانی کوتاه و با یک نگاه
بر ذهن مخاطب بنشیند، چرا که انسان همواره مجذوب تصویر بوده و هست. در این
شرایط می توان گفت که عکس تبلیغاتی نوعی سرمایه گذاری روی ذهن مخاطب است،
زیرا گاهی با یک تصویر می توان مشتری را برای همیشه از آن خود کرد. بیان و
تاثیرگذاری یک عکس خوب به حدی است که ذهن مشتری با یک بار دیدن آن تصویر
درگیر شده و در آینده نیز در هر مکان و زمان دیگری، با دیدن آن، به یاد نام
تجاری آن عکس می افتد و اینگونه آن شرکت در ذهن او جاودانه خواهد ماند.
وقتی نام عکس تبلیغاتی را می شنویم نا خودآگاه این نام، یادآور تصاویری خوش
رنگ، ساده و کوتاه در ذهن ما است. و این شاید مهمترین اصل و ویژگی اینگونه
عکس هاست که در کسری از ثانیه، تاثیر خود را در ذهن می گذارد.
یک راننده را تصور کنید که با سرعت در حال گذر از یک بزرگراه است،
اثرگذارترین عنصر بر روی ذهن او، یک عکس تبلیغاتی ساده است که مفهومی را در
دل خود جای دهد. عکاس اگر هنرمند باشد جزییات پنهان محصول را با ریزبینی و
دقت بررسی کرده و آن را به گونه ای بازگو می کند که بیننده با یک نگاه
موضوع و هدف عکس را فهمیده و آن را حس کند. تجربه نشان داده است که در یک
تابلوی تبلیغاتی که از یک عکس به همراه یک متن تشکیل شده است، بیننده نخست
نگاهی گذرا به عکس انداخته سپس به سراغ متن میرود و در نهایت با بازگشت به
عکس به طور معما گونه ای در تصویر به دنبال هدف آن نوشته میگردد ومدتی به
عکس تبلیغاتی آن محصول خیره می ماند تا مفهوم کلی را دریابد و این تجربه،
شاه کلید موفقیت در یک پکیج تبلیغاتی است. یک عکاس تبلیغاتی حرفه ای،
میداند که چگونه با حفظ جذابیت های بصری یک تصویر ، معمایی آسان اما لذت
بخش در آن بگنجاند که بیننده هم به سرعت و با کمی تفکر به جواب برسد و هم
در این مدت، تصویر چنان زیبا و هیجان انگیز باشد که موجب خستگی ذهنی او
نگردد.
عکس تبلیغاتی آنجایی که یک متن، نیازمند تقویت است نمود می کند و با
ترفندهایی جذاب، تصویری را در ذهن مخاطب به یادگار می گذارد که شاید تا سال
ها بادیدن دوباره آن تصویر ، نا خودآگاه خاطره نخستین دیدارش از آن زنده
شود.
امروز ه صنایع غذایی و محصولات صنعتی بیش از دیگر موضوعات از عکاسی تبلیغاتی بهره می برند. عکاس غذایی
با کمک صحنه سازی های خوش رنگ و لعاب به یک محصول خوراکی رنگ و بویی دیگر
داده و با تکنیک های اصولی، طعم دلخواه را در ذهن مخاطب تداعی می کند.
بسیار مهم است که یک عکس تبلیغاتی به چه منظوری گرفته می شود و بستر
تبلیغاتی اش کجاست. یک تابلوی شهری بستر متفاوتی از یک مجله برای تبلیغات
دارد. یک تابلوی شهری، راننده ای را هدف قرار داده است که فرصت مطالعه و
خواندن متون را ندارد، پس عکس تبلیغاتی بکار رفته در آن تابلو باید به گونه
ای باشد که با سادگی هرچه تمام تر و بدون تکیه بر متن، مفهوم خود را به
طور واضح و با گیرایی خاصی بیان کند و این با صفحه ای در یک مجله متفاوت
است. یک پیام در یک مجله برای کسی است که فرصت لازم برای مطالعه را دارد و
می تواند علاوه بر دیدن تصویر و تجزیه و تحلیل آن، متون آن صفحه را نیز
خوانده و با کمی تامل به رازهای پنهان آگهی دست یابد.
در یک تصویر تبلیغاتی هدف نهایی، کارایی محصول مورد نظر است و در این راه
نیازی به مستند سازی از یک کالا نیست. می توان با صحنه پردازی ها و حتی با
رویاگونه کردن تصاویر، ذهن بیننده را از جزییات محصول رها کرده و او را غرق
در مفهوم کلی و تمایز آن محصول با دیگر رقبایش کرد. و این تفاوت آشکار یک
عکس تبلیغاتی با یک عکس صنعتی است.
کانون تخصصی آموزش عکاسی مرداد
برای مشاهده آمورش های بیشتر برروی >>عکاسی تبلیغاتی<< کلیک کنید
درباره این سایت